معنی چین و چروک
لغت نامه دهخدا
چین و چروک. [ن ُچ ُ] (اِ مرکب، از اتباع) چین و چوروک. چین و شکن. با شکن و نورد بسیار. با کیس و نورد و شکنج بسیار.
چین و چروک خور...
چین و چروک خوردن. [ن ُ چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) تا خوردن.شکن یافتن. کیس برداشتن. بسیار نورد و شکن یافتن.
چروک
چروک. [چ ُ] (اِ) چین و شکنج و درهم نشسته را گویند. (برهان). مرادف چین است که چین و چروک و شکنج گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). چین و شکنج و تا. (ناظم الاطباء). شکن و چین. (فرهنگ نظام). چین و شکنی که در پوست بدن یا جامه یا پارچه و امثال آن پدید آید. کلمه ٔ عامیانه ای به معنی چین و شکنج. شکن و نورد. در اصطلاح مردم خراسان، شکن ناک شدن اندام بر اثر لاغری. ناصافی جامه. چین و شکنی که در پوست دست یا صورت بر اثر پیری یا لاغری پدید آید. || (ص) بترکی، بمعنی پوسیده و از هم رفته باشد. (برهان). پوسیده و فرسوده. (ناظم الاطباء).
فارسی به انگلیسی
Crease
حل جدول
یرا
گرنج
گُرِنج
چین چروک
یرا، شکنج
چین و چروک، چروک پوست
یرا
چین و چروک پارچه
کیس
چین و چروک پوست
یرا
چین و چروک صورت
یرا
فارسی به عربی
تجعیده
واژه پیشنهادی
صاف
فرهنگ فارسی هوشیار
چین و شکنج را گویند
مترادف و متضاد زبان فارسی
چین، شکن، شکنج، کرس
معادل ابجد
298